در غروب رفتن تو لحظه هايم را شکستم...زير بارون جدايی با خيال تو نشستم...بی تو تنها گريه کردم تو شبهای بی ستاره....انتظارت رو کشيدم تا که برگردی دوباره...پشت شيشه روز و شبها دل به بارون ميسپارم...من برای گريه هايم چشمه ها رو کم ميارم...
انتظار با تو بودن منو از پا در مياره...ترس از اين دارم که بی تو تا ابد چشمام بباره...
|