نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





هرچی بخوای

شدم بیگانه با هستی زخود بیخود تر از مستی

نگاهم کن نگاهم کن شدم هر آنچه می خواستی


[+] نوشته شده توسط داوود در 8:37 | |







دوستم داره میره اگه بره منم میمرم ازتنهای

باسلام خدمت ببینندهای محترم فعلا قصد گذاشتن مطلب جدید ندارم چون بهترین دوستم یعنی سام ازکنارم داره میره فقط امیدوارم روزی بهم برسیم به امید اینده ای روشن اگه قسمت باشه بهم بخوریم دوباره قراره من تا9ماه دیگه به این دوست خوبم که توزندگیم تک بوده بپیوندم.سام دوست دارم داداشی

 


[+] نوشته شده توسط داوود در 13:43 | |







نشانهای جذاب یک زندگی عاشقانه ورمانتیک


1) برای همدیگر وقت صرف می‌کنیم‌.

۲) به همه می‌گویم که دوستش دارم‌.

۳) برای قدردانی از محبت‌هایش‌، نامهٔ عاشقانه‌ای برایش می‌نویسم‌.

۴) در جمع از او تعریف می‌کنم‌.

۵) وقتی غمگین است سعی می‌کنم ناراحتی‌اش را بفهمم و او را درک کنم‌.

۶) همیشه در اتفاقات خوب و مهم زندگی او را سهیم می‌کنم قبل از این که دیگران چیزی بدانند.

۷) در همه مراحل زندگی باهم برنامه ریزی می‌کنیم‌.

۸) همواره مراقبش هستم و به نیازهایش توجه خاصی نشان می‌دهم‌.

۹) آرامش را در همه حال حفظ می‌کنم‌.

۱۰) باورهایم را نسبت به او همواره حفظ می‌کنم‌.

۱۱) پس از به پایان رسیدن روزهای پرتحرک‌، شب‌ها همه چیز را برایش تعریف می‌کنم‌.

۱۲) اولین کسی هستم که تولدش را تبریک می‌گویم‌.

۱۳) به کارهایی که برایم انجام می‌دهد توجه می‌کنم و قدردان محبت‌های او هستم‌.

۱۴) ازدواجمان را از موهبت‌های الهی می‌دانم‌.

۱۵) برای سلامتی‌اش صدقه می‌دهم‌.

۱۶) در یک مکان یادداشتی محبت‌آمیز برایش پنهان می‌کنم و او را راهنمایی می‌کنم تا پیدایش کند.

۱۷) در همه لحظات زندگی با گذشت رفتار می‌کنم‌.

۱۸) سعی می‌کنم که همیشه سرزنده و شوخ طبع باشم‌.

۱۹) کارهایی که نشان دهندهٔ محبتم نسبت به اوست برایش انجام می‌دهم‌.

۲۰) هرگاه از او خیلی عصبانی هستم به نکات مثبتش هم فکر می‌کنم‌.

۲۱) اگر احساس کنم از وسایل شخصی‌اش چیزی کم دارد ولی خودش نمی‌خرد، حتماً برایش تهیه می‌کنم‌.

۲۲) همه هدایایی را که به من داده است‌، از صمیم قلب دوست دارم‌.

۲۳) همیشه دل آرام یکدیگر هستیم.


[+] نوشته شده توسط داوود در 11:34 | |







بی تو بودن


تو را با دیگری دیدم که بی من شادمان بودی

گمانم بود بی احساسی و تو بیش از آن بودی

رها کردی مرا رفتی شکستن بود تقدیرم

تمام فکر من هستی به فکر دیگران بودی


[+] نوشته شده توسط داوود در 11:17 | |







بانی ابنوس



با ني آبنوس خود عا شقانه ترين نغمه اي را كه ميدانستم براي تو نواختم


,


اما تو به گلهاي خطمي نگاه كردي و گوش به نواي ني من ندادي. <


روي كاغذي ابريشمين زيباترين شعر خود را كه در آن وصف جمال تو را كرده بودم نوشتم و به تو ارمغان دادم


,
اما تو كاغذ را پاره كردي و در درياچه افكندي.<


دلم ميخواست لااقل ياقوت سرد و شفافي را كه مثل يك شب زمستاني ميماند به تو هديه كنم


,


اما ياقوت را براي خود نگاه داشتم


,


زيرا هربار كه به آن مينگرم بي اختيار ياد از دل سنگ تو ميكنم! ......................


[+] نوشته شده توسط داوود در 13:17 | |







لحظات دوست داشتنی

عاشقش بودم عاشقم نبود
وقتی عاشقم شد که دیگه دیر شده بود
حالا می فهمم که چرا اول قصه ها میگن
یکی بود یکی نبود


[+] نوشته شده توسط داوود در 21:17 | |







چرا قلب تیرخورده نمادعاشقی هست؟


در باور یونانیان باستان هر پدیده ای یک خدایی داشت. همه خدایان هم یک خدا یا پادشاه بزرگ داشتند که اسمش زئوس بود. یک شب به مناسبتی زئوس همه خدایان را به جشنی در معبد کوه المپ دعوت کرده بود.

دیوانگی و جنون هم خدایی داشت بنام مانیا. مانیا چون خودش خدای دیوانگی بود طبیعتا عقل درست و حسابی هم نداشت بود.. !

خدایان از هر دری سخنی می‌گفتند تا اینکه نوبت به آفریدیته رسید که خدای عشق بود. حرف‌های خدای عشق به مذاق خدای جنون خوش نیامد و این دیوانه عالم ناگهان تیری را در کمانش گذاشت و از آنسوی مجلس به سمت خدای عشق پرتاب کرد. تیر خدای جنون به چشم خدای عشق خورد و عشق را کور کرد.

هیاهویی در مجلس در گرفت و خدایان خواستار مجازات خدای جنون شدند. زئوس خدای خدایان مدتی اندیشه کرد و بعد به عنوان مجازات این عمل، دستور داد که چون خدای دیوانگی چشم خدای عشق را کور کرده است، پس خودش هم باید تا ابد عصا کش خدای عشق شود. از آن زمان به بعد عشق هر کجا می‌خواهد برود جنون دستش را می‌گیرد و راهنمایی‌اش می‌کند.

به همین دلیل است که می‌گویند عشق کور است و عاشق دیوانه و مجنون می‌شود. پس تیر و قلب و نقش این دل تیر خورده ای که می‌بینید ریشه در اسطوره های یونان باستان دارد.

بعدها رومیان باستان آیین و اسطوره های یونانیان را پذیرفتند و تنها نام خدایانشان را عوض کردند. در افسانه‌های روم باستان زئوس را ژوپیتر، خدای جنون را ارا و خدای عشق را ونوس می‌نامیدند.

در نتیجه به باور آنها ارای دیوانه چشم ونوس زیبا را کور کرد.


[+] نوشته شده توسط داوود در 11:56 | |







فاصلها


نمیشه که تو باشی من و من عاشقت نباشیم
فاصله را معنا کن با کتابی که زبانش آمدن است …
دست بر دیوار سیمانی بکش لمس قلب من به همین آسانی است …
بیراهه ای که به کوچه ی عشق می رسید اشتباه نبود راه را اشتباه آمده بودم پشیمان نیستم!
راهنما شده ام …


[+] نوشته شده توسط داوود در 11:3 | |







بی تو بودن


بی تو بودن را معنا می کنم با تنهایی و آسمان گرفته

آسمان پر باران چشم هایم

بی تو بودن را معنا می کنم با شمع , با سوزش ناگریز شمعی بی پروانه

بی تو بودن را چگونه میتوان تفسیر کرد

وقتی که بی تو بودن خیلی دشوار است ؟


[+] نوشته شده توسط داوود در 11:2 | |







عشق را خلاصه کن


گذشته در چشمانم مانده است

عبور ثانیه ها ی رد شده در تمام نگاه هایم مشهود است

چشمانت را با شقاوت تمام به روی حقایق بستی

صبور میمانم و بی تفاوت می گذرم

که نفهمی هنوز هم دوستت دارم


[+] نوشته شده توسط داوود در 10:48 | |



صفحه قبل 1 ... 2 3 4 5 6 ... 8 صفحه بعد